جث

معنی جث
[جَث ث] (ع مص) ترسیدن. || ترسانیدن. || زدن. (از منتهی الارب) (آنندراج). || بریدن. (از منتهی الارب). || از بیخ و بن برکندن چیزی را. (از تاج العروس) (از منتهی الارب). از بن برکندن. (آنندراج) (از اقرب الموارد). || بلند کردن زنبور آواز را: جثت النحل ؛ بلند کرد آواز را. (از منتهی الارب). || (اِ) هر خس و خاشاک افتاده در عسل. (منتهی الارب). چرک انگبین. خرشاء. جُثّ. رجوع به جث شود. || ملخ مرده. || غلاف میوه. (منتهی الارب) (آنندراج).
اشتراک‌گذاری
با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.