جبین
[جُبْ بی] (اِ) در ولف به نقل مُهْل(1)ماست [ شیر ترشیده ] است با علامت سؤال. ولی ظاهراً کلمه محرف چُپّین است که در فرهنگ اسدی و حاشیهء آن به معنی طبق از بید بافته یا سله آمده چون طبق از بید بافته است و به جای سفره بکار می رفته است :
سبک مرد بی مایه جبین نهاد
بر او تره و نان کشکین نهاد.
(شاهنامه چ بروخیم ج9 ص2995).
یکی کهنه جبین نهادمش پیش
برو نان کشکین سزاوار خویش.
(شاهنامه چ بروخیم ج9 ص2995).
رجوع به چپین و چبین در همین لغت نامه و برهان قاطع چ معین شود.
(1) - Jules Mohl.
سبک مرد بی مایه جبین نهاد
بر او تره و نان کشکین نهاد.
(شاهنامه چ بروخیم ج9 ص2995).
یکی کهنه جبین نهادمش پیش
برو نان کشکین سزاوار خویش.
(شاهنامه چ بروخیم ج9 ص2995).
رجوع به چپین و چبین در همین لغت نامه و برهان قاطع چ معین شود.
(1) - Jules Mohl.