جاهلی
[هِ] (حامص) نادانی. نابخردی. کودنی :
آری بجاهلی نتوان کرد مهتری.فرخی.
هر آنکس که عیبش نگویند پیش
هنر داند از جاهلی عیب خویش.سعدی.
آری بجاهلی نتوان کرد مهتری.فرخی.
هر آنکس که عیبش نگویند پیش
هنر داند از جاهلی عیب خویش.سعدی.