جانکاه
(نف مرکب) آنکه جان را بکاهد. (آنندراج). هرچه جان را بکاهد و روح را خسته کند. دلگیر. جگرسوز. مولم. (ناظم الاطباء). مقابل جانفزا :
گرفته سرشان سرسام و جسمشان ابرص
ز سام ابرص جانکاه تر بزهر جفا.خاقانی.
- غمی جانکاه؛ اندوهی جانفرسای و جانسوز.
گرفته سرشان سرسام و جسمشان ابرص
ز سام ابرص جانکاه تر بزهر جفا.خاقانی.
- غمی جانکاه؛ اندوهی جانفرسای و جانسوز.