آرام جان
[مِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب)مایهء سکون دل. معشوقه. معشوق :
بر این برز و بالا و این خوب چهر
تو گوئی که آرام جانست و مهر.فردوسی.
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود.
سعدی.
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای.حافظ.
بر این برز و بالا و این خوب چهر
تو گوئی که آرام جانست و مهر.فردوسی.
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود
وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود.
سعدی.
از من جدا مشو که توام نور دیده ای
آرام جان و مونس قلب رمیده ای.حافظ.
درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس
اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارتهای عضو شتاب
مشاهده جزئیات محصول