جان پناه
[جامْ پَ] (اِ مرکب) پناه جان. محافظ جان. آنچه جان را نگاهدارد :
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.مولوی.
ساخته پیش کید دیو لعین
جان پناهی ز قلعهء یاسین.دهخدا.
|| (اصطلاح نظامی) گودالی که هنگام تیراندازی در زمین کنند تا از آسیب گلولهء دشمن مصون باشند.
گفت هین اکنون چه میخواهی بخواه
گفت فرما باد را ای جان پناه.مولوی.
ساخته پیش کید دیو لعین
جان پناهی ز قلعهء یاسین.دهخدا.
|| (اصطلاح نظامی) گودالی که هنگام تیراندازی در زمین کنند تا از آسیب گلولهء دشمن مصون باشند.