جادوگر

معنی جادوگر
[گَ] (ص مرکب) ساحر. جادو. آنکه جادوئی کند. افسونگر. مُعَقّد. عاضِه. عاضِهَه (مؤنث). فاجِر. طاغوت. (منتهی الارب). و صاحب آنندراج آرد: جادوگر به کاف فارسی؛ ساحر :
که آن دیو بسیار جادوگر است
به دیوان مازندران او سر است.فردوسی.
بدرس تازه افسون سازیِ تو
کهن جادوگران ته کرده زانو.
واضح (از آنندراج).
در تداول عوام نزد متأخران جادوگر به ساحر گویند ولی در زبان ادب و نزد متقدمان جادو بر ساحر اطلاق شود. رجوع به جادو شود. و صاحب قاموس مقدس آرد: اهالی مشرق زمین از جادوگری و اخبار از غیب گوئی لذت تامی میداشتند و چون موسی شریعت را اعلان نمود در این خصوص قدغن اکید و مؤکد را تنبیه نمود.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.