مصنع

معنی مصنع
[مَ نَ] (ع اِ) جای گرد آمدن آب باران. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). غدیر. آبگیر طبیعی. || آب انبار. مصنعه. آبگیر و حوض. (غیاث). آبدان. و رجوع به مصانع شود : و آب این شهر [ تنیس ]از این مصنع هاست که به وقت زیاده شدن نیل پر کرده باشند و تا سال دیگر از آن آب برمیدارند و استعمال می کنند. (سفرنامهء ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص65). و مصنعهای نیکو باشد ازبهر آب. (فارسنامهء ابن البلخی ص143). به هجر و یمامه رسید [ شاپور ] و چاهها و مصنعهاء آب ایشان را می انباشت. (فارسنامهء ابن البلخی ص68). جز آب باران هیچ آب دیگر نبود و مصنعها کرده اند که مردم آب از آن خورند. (فارسنامهء ابن البلخی ص136).
عرضگاه دشت موقف عرض جنات است از آنک
مصنع او کوثر و سقاش رضوان دیده اند.
خاقانی.
رود خون جریان یافت و مصنع دم از دم ضیع مصنع شد. (درهء نادرهء چ شهیدی ص239). || کاریز. (غیاث). || بنا و عمارت و قصر. (ناظم الاطباء). مصنعه. || قلعه. (غیاث). مصنعه. || محل ساختن. جای صنعت و کار دستی. کارخانه. کارگاه.
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.