مصطنع
[مُ طَ نَ] (ع ص) پرورده. (یادداشت مؤلف). نواخت یافته. نواخته شده. || برگزیده. گزین شده.
- مصطنع گردیدن (گشتن)؛ اختیار شدن. گزین گردیدن. گزیده شدن :
هم موسی از دلالت او گشته مصطنع
هم آدم از شفاعت او گشته مجتبی.خاقانی.
|| مولی(1). ج، مصطنعین. (یادداشت مؤلف).
(1) - در معنی بنده، و ممکن است در معنی سرور باشد که در آن حال «مصطنِع» خواهد بود.
- مصطنع گردیدن (گشتن)؛ اختیار شدن. گزین گردیدن. گزیده شدن :
هم موسی از دلالت او گشته مصطنع
هم آدم از شفاعت او گشته مجتبی.خاقانی.
|| مولی(1). ج، مصطنعین. (یادداشت مؤلف).
(1) - در معنی بنده، و ممکن است در معنی سرور باشد که در آن حال «مصطنِع» خواهد بود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.