مشعله
[مُ عِ لَ] (ع ص) مؤنث مُشعل. یقال: جراد مشعله و کتیبه(1) مشعله؛ أی متفرق. (منتهی الارب). کتیبه مشعله؛ سواران پراکنده و متفرق. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لشکری پراکنده. (مهذب الاسماء). و رجوع به مُشْعِل شود.
(1) - در منتهی الارب «کنته» آمده و سهو کاتب است.
(1) - در منتهی الارب «کنته» آمده و سهو کاتب است.