مشعل
[مُ عِ] (ع ص) پراکنده به هر جهتی. (منتهی الارب). و هر چیز پراکنده به هر جهتی: جراد مشعل؛ ملخهای متفرق و پراکنده. یقال: جاؤوا کالجراد المشعل. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)(1). || آتش افروز. آن که آتش می افروزد و سوزان... جاء فلان کالحریق المشعل؛ آمد فلان مانند آتش سوزان. (ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل بعد، معنی دوم شود.
(1) - در اقرب الموارد به فتح عین هم ضبط شده است.
(1) - در اقرب الموارد به فتح عین هم ضبط شده است.