جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسن: (تعداد کل: 522)
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن انوشیروان رازی حنفی. متولد در آق سرا در 631 ه . ق. وی 20 سال قاضی ملطیه بود و به دمشق آمد، و در جنگ غازان با صلیبیان گم شد. گویند به اسیری به فرنگ برده شد و در 735 ه . ق. خبر زندگی...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن عبدالله مقدسی. برادر عبدالله بن احمد بود و از سلیمان بن حمزه حدیث کرد. (دررالکامنه ج2 ص11).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن زعفرانی. رجوع به حسن داماد شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن زفر اربلی حکیم. محدث بود اما دین سالم نداشت و متفلسف و صوفی بود و در 726 ه . ق. درگذشت. داستانی از ارث او که از پدرش برده بود، در دررالکامنه (ج2 ص11) آمده است.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن زیدبن عیسی. رجوع به حسن استخری شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن صالح همدانی. رجوع به حسن سبیعی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) (محمد...) ابن احمدبن عبدالحسین، پسر صاحب الجواهر. وی در نجف به سال 1235 ه . ق. درگذشت. او راست: ارجوزه در کلام و ارجوزه ای دیگر در اصول فقه. (ذریعه ج1 ص493 و ج5 ص275).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن عبدالغفار. رجوع به حسن فارسی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن عبدالله. مکنی به ابوعلی حنبلی معروف به ابن البناء (396 - 471 ه . ق.). او راست: «الخصال و الاقسام» و پنج کتاب دیگر او در هدیه العارفین (ج1 ص276) یاد شده است.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن عبدالله بغدادی نحوی محدث. دارقطنی از وی روایت دارد و در 360 ه . ق. درگذشته است. او راست: «غیث التصریف» و «الالف واللام» و «الترجمان» در نحو. (هدیه العارفین ج1 ص270).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن عطاءبن حسن اذرعی حنفی، قاضی دمشق بود. در حلب 624 ه . ق. بزاد، و در رمضان 709 ه . ق. درگذشت. در قصر حجاج گواهی میداد. (دررالکامنه ج2 ص12).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن علی عطار. رجوع به حسن همدانی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن قاسم محمدی علوی شریف نقیب. مکنی به ابومحمد استاد نجاشی است و از فرزندان محمد حنفیه بوده است. (ذریعه ج7 ص165).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن لیث. در شیراز حافظ و مکنی به ابوعلی بود و علی بن شجاع از وی حدیث دارد. (از تاریخ بیهقی ص201).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن ابراهیم حنفی معروف به ابن عربشاه دمشقی درگذشتهء 900 ه . ق. او راست: ایضاح الظلم. (هدیه العارفین ج1 ص288).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن جکینا، شاعر خلیع بغدادی. درگذشتهء 528 ه . ق. (الاعلام زرکلی ص222).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن عبدالرحمان حسینی. متولد 696 ه . ق. و درگذشتهء 743 ه . ق. (دررالکامنه ج2 ص12، از ابن رافع و صغدی).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن عبدالرحمان قیسی شافعی. او راست: شرح عمده. وی با روافض دشمنی سخت داشت و طفیل امیر مدینه از وی ناخشنود بود و در 750 ه . ق. به حج رفت و به قاهره ساکن گشت. (دررالکامنه ج2 ص12).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن علی. رجوع به حسن یمنی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن احمدبن محمد بن موسی بن قاسم بن الصلت قرشی. علی بن احمد کردی در بغداد از وی حدیث کرده است. (از تاریخ بیهقی ص198).