جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گوهرشناس: (تعداد کل: 1)
گوهرشناس
[گَ / گُو هَ شِ] (نف مرکب)شناسندهء گوهر. شناسندهء جواهر. جوهری. گوهری :
ببردند نزدیک گوهرشناس
پذیرفت از اندازه بیرون سپاس.فردوسی.
گهر گرچه افتد به کف بی سپاس
گرامی بود نزد گوهرشناس.اسدی.
گر نخواهی که بر تو خندد خر
پیش گوهرشناس بر گوهر.سنائی.
حریرت چرا گشت بر تن پلاس
چه داری شبه پیش گوهرشناس.نظامی.
مرا مشتری هست گوهرشناس
همان گوهر...
ببردند نزدیک گوهرشناس
پذیرفت از اندازه بیرون سپاس.فردوسی.
گهر گرچه افتد به کف بی سپاس
گرامی بود نزد گوهرشناس.اسدی.
گر نخواهی که بر تو خندد خر
پیش گوهرشناس بر گوهر.سنائی.
حریرت چرا گشت بر تن پلاس
چه داری شبه پیش گوهرشناس.نظامی.
مرا مشتری هست گوهرشناس
همان گوهر...