جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گردون: (تعداد کل: 5)
گردون
[گَ] (اِ) (از: گرد، گردیدن + ون، پسوند فاعلی) گردان. پهلوی، ظاهراً گرتون، گرتن، ورتون، ورتن(1). و رجوع به اساس اشتقاق فارسی ص904 گردنده. چرخ. ارابه. کالسکه. آسمان فلک. (حاشیهء برهان قاطع چ معین). فلک. (غیاث) (دهار) (منتهی الارب). آسمان. گنبد لاجوردی. گنبد مینا. سپهر :
مرده نشود زنده، زنده به...
مرده نشود زنده، زنده به...
گردون
[گُ دُ وِ] (اِخ)(1) اسم ولایت کردوک ها را در زمان اشکانیان و ساسانیان کُردون و گردون ضبط کرده اند و چون «اِن»(2)را که از تصرفات خارجی است حذف کنیم همان کردو یا گردو میماند که اصل لفظ است. (تاریخ ایران باستان ص 1544).
(1) - Gordovene.
(2) - ene.
(1) - Gordovene.
(2) - ene.
گردون
[گَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیهء شهرستان جیرفت، واقع در 32000گزی جنوب خاوری ساردوئیه و 8000گزی باختر راه مالرو جیرفت به ساردوئیه. این ده 7 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
گردون
[گَ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیهء شهرستان کرمان، واقع در 53000گزی جنوب خاوری ساردوئیه، سر راه مالرو ساردوئیه به دارزین. این ده 303 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).