جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه گذاردن: (تعداد کل: 1)
گذاردن
[گُ دَ] (مص) گذاشتن. نهادن :
از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی
همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال
چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان
هزار میخ شده درقش از بسی سوفال.
زینبی.
به برسام فرمود کز قلبگاه
به یکسو گذار آنچه داری سپاه.فردوسی.
اگر خشت بینداختی و کارگر نیامدی آن نیزه بگذاردی. (تاریخ بیهقی)....
از آنکه روی سپه باشد او بهر غزوی
همی گذارد شمشیرش از یمین و شمال
چو پشت قُنفُذ گشته تنورش از پیکان
هزار میخ شده درقش از بسی سوفال.
زینبی.
به برسام فرمود کز قلبگاه
به یکسو گذار آنچه داری سپاه.فردوسی.
اگر خشت بینداختی و کارگر نیامدی آن نیزه بگذاردی. (تاریخ بیهقی)....
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.