جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کیب: (تعداد کل: 2)
کیب
(اِ) از راستی به کژی شدن یا فریفتن به عشق. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 28). رجوع به کیبیدن شود. || پیچ و پیچیدگی. || خمیدگی. || (ص) مختلط و درهم. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
کیب
(ع اِ) نوعی از حصیر کوچک و ستبر. ج، کیاب، اکیاب. گفته شده است که این کلمه ریشهء پارسی دارد ولی من در این زبان آن را نیافته ام. (از دزی ج 2 ص 503).