جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کوی: (تعداد کل: 8)
کوی
(اِ) راه فراخ و گشاد راگویند که شاه راه باشد. (برهان). راه فراخ و گشاد. (ناظم الاطباء). راه فراخ و گشاده. معبر. گذر. (فرهنگ فارسی معین). || به معنی گذر و محله هم آمده است. (برهان). معروف است و آن سر محله و معبر و در خانه است، و کوچه...
کوی
(اِ) حواصل. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به حواصل شود.
کوی
[کَ] (اِ)(1) صورت اوستایی کی. (حاشیهء برهان چ معین: کی). و رجوع به کی [کَ / کِ] شود.
(1) - kavi.
(1) - kavi.
کوی
[کُ وا] (ع اِ) جِ کُوَّه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به کوه شود.
کوی
[کَ وا] (ع اِ) جِ کُوَّه و کَوَّه. (منتهی الارب). جِ کَوَّه. (ناظم الاطباء). رجوع به کوه شود.
کوی
[کُ وَی ی] (اِخ) نام ستاره ای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ستاره ای. (از اقرب الموارد).
کوی
[کُوْ وی ی] (ع ص نسبی) منسوب به کوه، یعنی روزنه ای. (ناظم الاطباء).
کوی
(اِخ) دهی از دهستان دیناران است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 505 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).