جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کوبانیدن: (تعداد کل: 1)
کوبانیدن
[دَ] (مص) کوبیدن کنانیدن و کوبیدن فرمودن. (ناظم الاطباء). دیگری را به کوبیدن واداشتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- پای کوبانیدن؛ دیگری را وادار به پای کوبیدن کردن. دیگری را به رقص واداشتن: رقصت ولدها؛ پای کوبانید زن فرزندش را. (زمخشری از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- پای کوبانیدن؛ دیگری را وادار به پای کوبیدن کردن. دیگری را به رقص واداشتن: رقصت ولدها؛ پای کوبانید زن فرزندش را. (زمخشری از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.