جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کلیک: (تعداد کل: 5)
کلیک
[کَ] (اِ) تخم گل را گویند و عربان بزرالورد خوانند. (برهان). تخم گل را گویند. (آنندراج). تخم گل سرخ. (ناظم الاطباء). || پرنده ای را نیز گویند که به نحوست مشهور است و آن را جغد و کوف و بوم نیز گویند. (برهان). بوم و جغد را نیز گویند چنانکه...
کلیک
[کِ] (ص) احول باشد. (برهان). و رجوع به کَلیک شود. || (اِ) بمعنی انگشت کوچک بود که به عربی خنصر گویند. (برهان). انگشت کهین. (آنندراج). کلک. کلیچک. کلیکک. (فرهنگ فارسی معین). کالوچ. خردک. خنصر. انگشت خردک. انگشتک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).(1)
(1) - در قزوین امروز هم متداول است. (یادداشت...
(1) - در قزوین امروز هم متداول است. (یادداشت...
کلیک
[کَ / کُ] (اِ) نسترن. (فرهنگ فارسی معین). در کرج و حوالی آن نام نسترن است. نامی است که در شهرستانک به «رزا آن سرینی فلیا»(1) داده می شود. ایت بورنی(2). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی ج1 ص270 و 271 شود.
(1) - Rosa...
(1) - Rosa...
کلیک
[کُلْ یَ] (اِخ) دهی از دهستان بلده است که در بخش نور شهرستان آمل واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج3).
کلیک
[کَ] (اِخ) دهی از دهستان مهربان است که در بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع است و 396 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج5).