جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کریمه: (تعداد کل: 5)
کریمه
[کَ مَ] (ع ص) کریمه. مؤنث کریم. ج، کرائم، کریمات. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و کِرام. (اقرب الموارد). || زن صاحب کرم. زن بخشنده. (فرهنگ فارسی معین). || صاحب کرم. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مرد بسیارکرم و التاء للمبالغه. (ناظم الاطباء).
کریمه
[کَ مَ] (ع اِ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش. (ناظم الاطباء). کریمتان؛ دو چشم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کریمتین، دو چشم. (یاداشت مؤلف). || (اِخ) نام...
کریمه
[کَ مَ] (ع ص، اِ) کریمه. زن نیک خوی. (فرهنگ فارسی معین). || در تداول ترکان عثمانی دختر را گویند چنانکه گویند کریمهء شما و کریمهء ایشان دختر شما و دختر ایشان. (یادداشت مؤلف). دختر. صبیه. فرزند مادینه : اما چنان باید که این دو کریمه از خاتونان باشند کریم...
کریمه
[کِ مِ] (اِخ)(1) شبه جزیره ای است در جنوب روسیهء شوروی و در شمال دریای سیاه کنار دریای آزوف به مساحت 26000 کیلومتر مربع. شهرهای عمدهء آن عبارتند از: سباستوپول و سمفروپول. این ناحیه از نواحی بسیار خوش آب و هوای کنارهء دریای سیاه است.
(1) - Crimee.
(1) - Crimee.
کریمه
[کَ مَ] (اِخ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج روز نزد این زن خواند. (یادداشت مؤلف).