جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کرنگ: (تعداد کل: 4)
کرنگ
[کُ رَ] (اِخ) دهی است از دهستان فردین بخش میامی شهرستان شاهرود. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کرنگ
[کُ رَ] (اِ) رنگی است اسب و استر را. (جهانگیری). اسب آل را گویند. (برهان) (ناظم الاطباء). اسب سرخ رنگ. (غیاث) (آنندراج). کرند. کرنده. کرن. (حاشیهء برهان چ معین). زیوری از زیورهای اسب. اسب اشقر. (یادداشت مؤلف) :
تبارک الله از آن آسمان شتاب کرنگ
که نعل آینه رنگش ندیده زنگ درنگ.
عرفی.
فارس...
تبارک الله از آن آسمان شتاب کرنگ
که نعل آینه رنگش ندیده زنگ درنگ.
عرفی.
فارس...
کرنگ
[کَ رَ] (ص) موش کار. درنگ کار. گنگ کار. (یادداشت مؤلف).
کرنگ
[کُ رُ] (اِ) کرند. لیف جولاهگان. (ناظم الاطباء). کرنده. کرنگه. || عروس را گویند. (فرهنگ جهانگیری).