جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه کباب: (تعداد کل: 4)
کباب
[کَ] (ع اِ) گوشت کوفتهء بریان ساخته. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). طبابه. (منتهی الارب). طباهج. (اقرب الموارد).
کباب
[کَ] (اِ) گوشت که به درازا ببرند برای بریان کردن و فارسیان بمعنی گوشت بریان به طریق معهود استعمال نمایند. (بهار عجم) (آنندراج). گوشت که به قطعات برند و گاه بکوبند و سپس بر آتش نهند تا بریان شود. گوشت قطعه قطعه کرده بروی آتش بریان کرده. گوشت با پیاز...
کباب
[کُ] (ع اِ) گلهء شتران بسیار. || گوسپندان بسیار. || ریگ بر هم نشسته. || خاک. || گل و لای چسبیده. || خاک نمناک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
کباب
[کَ / کُ] (اِخ) نام آبی است. (منتهی الارب). نام آبی است در عقیق تمره. (معجم البلدان). || نام کوهی است. (منتهی الارب). || نام موضعی است. (از معجم البلدان).