جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پهناور: (تعداد کل: 1)
پهناور
[پَ وَ] (ص مرکب) بسیار عریض. دارای پهنا، پهنادار. سخت عریض. پرپهنا. عراض. مصفح. (از منتهی الارب). صلاطح. پهن: مجثئل؛ پهناور و راست ایستاده. عریضٌ اریض؛ پهناور. راسٌ مفرطح؛ سر پهناور. (منتهی الارب). ||ذوسعه. متسع. فراخ. وسیع. بافضا: کشوری پهناور، وسیع:
به آتش درشود گر نی چو خشم اوست سوزنده
بدریا درشود...
به آتش درشود گر نی چو خشم اوست سوزنده
بدریا درشود...