جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پریز: (تعداد کل: 1)
پریز
[پَ] (اِ) فریاد. فغان. نعره :
از پریزت چنان بلرزد کوه
که زمین بومهن بلغزاند.
حکیم علی فرقدی (از جهانگیری).
|| بیدگیا. (کازیمیرسیکی) (شلیمر). || سبزه ای که در کنار جوی و رودخانه و تالاب و جائی که آب بسیار باشد بروید. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری). || مخفف پرویزن. آردبیز. غربال.
از پریزت چنان بلرزد کوه
که زمین بومهن بلغزاند.
حکیم علی فرقدی (از جهانگیری).
|| بیدگیا. (کازیمیرسیکی) (شلیمر). || سبزه ای که در کنار جوی و رودخانه و تالاب و جائی که آب بسیار باشد بروید. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری). || مخفف پرویزن. آردبیز. غربال.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.