جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پروار: (تعداد کل: 1)
پروار
[پَرْ] (ص) فربه. (حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی). سَمین. بشبیون :
تو کت این گاوهای پروارند
لاغران را مکش که بیکارند.اوحدی.
مرغ گوید به شبان تو گذارندهء خلق
ز تو کرده ست ز تن قسمت پروار مرا (کذا).
منطقی (از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی).
|| (اِ) جانوری باشد که آنرا در جای خوبی بندند و خوراک لایق...
تو کت این گاوهای پروارند
لاغران را مکش که بیکارند.اوحدی.
مرغ گوید به شبان تو گذارندهء خلق
ز تو کرده ست ز تن قسمت پروار مرا (کذا).
منطقی (از حاشیهء فرهنگ اسدی نخجوانی).
|| (اِ) جانوری باشد که آنرا در جای خوبی بندند و خوراک لایق...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.