جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پرنور: (تعداد کل: 1)
پرنور
[پُ] (ص مرکب) صاحب فروغ بسیار :
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری.
پرنورد.
[پُ نَ وَ] (ص مرکب) پرچین و پرشکنج. پرآژنگ. پرشکن.
همی تابد شعاع داد از آن پرنور پیشانی.
لوکری.
پرنورد.
[پُ نَ وَ] (ص مرکب) پرچین و پرشکنج. پرآژنگ. پرشکن.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.