جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پرخون: (تعداد کل: 1)
پرخون
[پُ] (ص مرکب) خون آلود :
بدیدند پرخون تن شاه را
کجا خیره کردی رخ ماه را.فردوسی.
|| کنایه است از دردمند :
همه در هوای فریدون بدند
که از جور ضحاک پرخون بدند.فردوسی.
دل طوس پرخون و دیده پرآب
بپوشید جوشن هم اندر شتاب.فردوسی.
ز خیمه برآورد پرخون سرش
که آگه نبد زان سخن لشکرش.فردوسی.
دلش پرنهیبست و پرخون...
بدیدند پرخون تن شاه را
کجا خیره کردی رخ ماه را.فردوسی.
|| کنایه است از دردمند :
همه در هوای فریدون بدند
که از جور ضحاک پرخون بدند.فردوسی.
دل طوس پرخون و دیده پرآب
بپوشید جوشن هم اندر شتاب.فردوسی.
ز خیمه برآورد پرخون سرش
که آگه نبد زان سخن لشکرش.فردوسی.
دلش پرنهیبست و پرخون...
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.