جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه پربسته: (تعداد کل: 1)
پربسته
[پَ بَ تَ / تِ] (ن مف مرکب) که پر وی ببسته باشند :
که چون مرغ پربسته بودی مدام
همه کار ناکام و بیکار و خام.فردوسی.
پربلا.
[پُ بَ] (ص مرکب) پرآسیب. پرآفت :
همی گفت کامشب شبی پربلاست
اگر نام گیریم از ایدر سزاست.فردوسی.
پربو.
[پُ] (ص مرکب) مُعطر. پرعطر. خوشبوی. و رجوع به پربوی شود.
که چون مرغ پربسته بودی مدام
همه کار ناکام و بیکار و خام.فردوسی.
پربلا.
[پُ بَ] (ص مرکب) پرآسیب. پرآفت :
همی گفت کامشب شبی پربلاست
اگر نام گیریم از ایدر سزاست.فردوسی.
پربو.
[پُ] (ص مرکب) مُعطر. پرعطر. خوشبوی. و رجوع به پربوی شود.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.