جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه همدمی: (تعداد کل: 3)

همدمی

[هَ دَ] (حامص مرکب) هم دمی. همدم شدن. یار بودن. دوستی. مهربانی. هم نفسی. همنشینی. مصاحبت :
ای صبا طرف در گلستان کن
همدمی با هزاردستان کن.
سیدحسن غزنوی.
بگذار مرا در این خرابی
کز من دم همدمی نیابی.نظامی.
از سر همدمی و همسالی
نشدی یک زمان از او خالی.نظامی.
گفتم از همدمی و هم کیشی
نامها را بود...

همدمی

[هَ دَ] (ص نسبی) منسوب به همدم. رجوع به همدم (ص مرکب) شود.

همدمی

[هَ دَ] (اِخ) همدمی مشهدی. به صنعت کاسه گری منسوب است. این مطلع از اوست:
بی رخت ماتم غمی دارم
ماتمی و چه ماتمی دارم.
(از مجالس النفائس میر علیشیر ص79 از ترجمهء فارسی).
وی در قرن نهم هجری میزیسته است.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.