جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه هرماس: (تعداد کل: 4)
هرماس
[هُ] (اِ) اهریمن را گویند که راه نمایندهء بدی هاست و شیطان را هم میگویند. (برهان) :
از ره نام همچو یکدگرند
سوی بیعقل هرمس و هرماس.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 207).
از ره نام همچو یکدگرند
سوی بیعقل هرمس و هرماس.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 207).
هرماس
[هِ] (ع اِ) شیر سخت خونخوار مردم. (منتهی الارب). هرمس. (اقرب الموارد). || بچهء پلنگ. (منتهی الارب). ولدالنمر. (اقرب الموارد). رجوع به هرمس شود.
هرماس
[هِ] (اِخ) نام نهر نصیبین. (از معجم البلدان).
هرماس
[هِ] (اِخ) جایی است در معره. (معجم البلدان).