جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نسناس: (تعداد کل: 3)
نسناس
[نَ / نِ] (ع اِ) دیو مردم (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (از السامی) (انجمن آرا) (دهار) (ناظم الاطباء) غول (ناظم الاطباء) جانوری بود چهارچشم سرخ روی درازبالا سبزموی، در حد هندوستان، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوستان (لغت نامهء اسدی) (اوبهی) جنسی اند از خلق...
نسناس
[نَ] (ع اِ) سیر رفتار نشان (منتهی الارب) (آنندراج) گویند: قَطَ عَ الله نسناسَه؛ أی سیره و اثره (منتهی الارب) سیره (اقرب الموارد)؛ قطع کند خدا سیر و اثر و نشان او را (ناظم الاطباء ||) نسناس الانسان و غیره؛ جهده و صبره (اقرب الموارد (||) ص) قَرَب نسناس؛ قَرَب...
نسناس
[نِ] (ع اِ) گرسنگی سخت جوع شدید (از اقرب الموارد).