جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه نخاس: (تعداد کل: 3)
نخاس
[نِ] (ع اِ) چوب که در سوراخ بکره کنند تا تنگ گردد (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) چوبی که در سوراخ دولاب کنند تا تنگ گردد (فرهنگ خطی) چیزی که چون قرقره گشاد شود در آن فروبرند تا تنگ شود (از اقرب الموارد) (از المنجد||) عمود خانه: نخاسا البیت؛ عموداه،...
نخاس
[نَ] (ع اِ) دوالی که در میان دو قطعهء چرم دوزند (ناظم الاطباء (||) ص) مخفف نَخّ اس است رجوع به نخّ اس و نیز رجوع به نخّاسی شود : گر تو صراف دلی فکرت شناس فرق کن سرّ دو فکرت چون نخاسمولوی.
نخاس
[نَخْ خا] (ع ص، اِ) ستورفروش (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) بهائم فروش (غیاث اللغات) فروشندهء دواب (از المنجد) (از اقرب الموارد) فروشندهء حیوانات و دلال فروش آنها (فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد) مال فروش چوبدار (یادداشت مؤلف) چارپافروش (از سمعانی ||) برده فروش (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات) (سمعانی)...