جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مناب: (تعداد کل: 2)
مناب
[مَ] (ع مص) به جای کسی ایستادن. (تاج المصادر بیهقی). بر جای کسی ایستادن و قائم مقام شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ایستادن به جای کسی. (غیاث). || بازگشتن از گناه. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). توبه کردن. (از اقرب الموارد). || لازم گرفتن بندگی...
مناب
[مُ] (ع ص) وکیل و قایم مقام. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- مناب فیه؛ کاری که در آن کسی را وکیل کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- مناب فیه؛ کاری که در آن کسی را وکیل کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).