جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه مماس: (تعداد کل: 3)

مماس

[مُ] (اِ) گودال. مغاک. جای پست. (از ناظم الاطباء). پستی و مغاک. (آنندراج) (انجمن آرا). گودال. مغاک و پستی. (از برهان قاطع).

مماس

[مُ ماس س] (ع ص)(1) با هم ساییده شده. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). مالیده شده و ساییده شده دو چیز با هم. (ناظم الاطباء). بساونده یکدیگر را. بسوده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هرگاه که هوا بجنبد آن هوا که مماس پوست ما باشد دور شود و هوای تازه...

مماس

[مُ ماس س] (ع ص) جماع کننده. (آنندراج). آرمنده با زن. رجوع به تماس شود.
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.