جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه مقدمی: (تعداد کل: 2)

مقدمی

[مُ قَدْ دَ] (ص نسبی، اِ) اولی و پیشینی. (ناظم الاطباء). مقدم. برتر. بزرگ قوم. رئیس گروه : آن قوم زندانیان که نامزد یمن بودند مقدمی ایشان «وهرزبن به آفریدبن ساسان بن بهمن» و پول (پل) نهروان که وکلاء سرای عزیز را اجلهم الله است به عراق این «وهرزبن به...

مقدمی

[مُ قَدْ دَ می ی] (ص نسبی) نسبت است به مقدم که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.