جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مفرق: (تعداد کل: 4)
مفرق
[مَ رَ / رِ] (ع اِ) تار سر، که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب) (آنندراج). محل جداکردگی مویها از هم و فرق سر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وسط سر، آنجا که با شانه نیمی از موی سر را به یک سو و نیمی را به دیگر سوی...
مفرق
[مُ فَرْ رِ] (ع ص) پراکنده کننده. (غیاث) (آنندراج). آنکه جدا می کند و پراکنده می نماید. (ناظم الاطباء). جدایی افکن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : روزگار که مفرق احباب و ممزّق اصحاب است میان ایشان تشتیت و تفریق رسانید. (ترجمهء تاریخ یمینی چ 1 تهران ص308).
- مفرق الجماعات...
- مفرق الجماعات...
مفرق
[مُ فَرْ رَ] (ع ص) پراکنده. (ناظم الاطباء).
مفرق
[مُ رِ] (ع ص) مرد کم گوشت یا فربه، از اضداد است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ناقه مفرق؛ ناقهء بچه مرده. (منتهی الارب) (از آنندراج). ماده شتر بچه مرده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).