جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مفتون: (تعداد کل: 2)
مفتون
[مَ] (ع ص) در فتنه افتاده. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دیوانه. || عقل و مال رفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شیفته. عاشق. (از غیاث) (از آنندراج). شیفته. ربوده دل. عاشق. (از ناظم الاطباء). دلشده. دل از دست داده. (یادداشت به...
مفتون
[مَ] (ع مص) آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). آزمایش. و منه قوله تعالی: بأیکم المفتون(1). و باء در این آیت به معنی فی یا زائده است. و این کلمه مصدر است مانند معقول. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء).
(1) - قرآن 68/6.
(1) - قرآن 68/6.