جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه معود: (تعداد کل: 4)

معود

[مَعْ] (ع ص) بیمار عیادت کرده بالنقص و التمام(1). (آنندراج). بیمار عیادت کرده شده. معوود. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
(1) - یعنی مَعود و مَعوود .

معود

[مُ عَوْ وَ] (ع ص) عادت کنانیده شده به چیزی. (آنندراج). عادت داده شده. معتاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و محمد بن طغرل فرمان یافت هم اندر این ماه از علتی صعب که او را معود بود به روزگار. (تاریخ سیستان).
نبوده است تا بوده دوران گیتی
به ابقای ابنای...

معود

[مُعْ] (ع مص) بردن چیزی را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تباه شدن معدهء کسی و گوارد نکردن طعام را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). و رجوع به مَعد شود.

معود

[مُ عَوْ وِ] (ع ص) آنکه می آموزد و تعلیم می دهد سگ را برای شکار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.