جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مطوق: (تعداد کل: 2)
مطوق
[مُ طَوْ وَ] (ع ص) در طوق کرده شده. (غیاث) (آنندراج). طوقدار. (ناظم الاطباء) :
آزاد شد از گناه گردنت
هر گه که شدی به حق مطوق.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص236).
|| طوق دار و آراسته شده با گردن بند. (ناظم الاطباء). || در شواهد زیر معنی کنایی دارد که ظاهراً دشنام گونه...
آزاد شد از گناه گردنت
هر گه که شدی به حق مطوق.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص236).
|| طوق دار و آراسته شده با گردن بند. (ناظم الاطباء). || در شواهد زیر معنی کنایی دارد که ظاهراً دشنام گونه...
مطوق
[مُ طَوْ وِ] (ع ص) شائق. خواهان :
گردن من به طوق منت او
هست هر دم زدن مطوق تر.سوزنی.
گه ز شادی خواست هم فانی شدن
پس مطوق آمد اینجان با بدن.(مثنوی).
گردن من به طوق منت او
هست هر دم زدن مطوق تر.سوزنی.
گه ز شادی خواست هم فانی شدن
پس مطوق آمد اینجان با بدن.(مثنوی).