جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مطبق: (تعداد کل: 5)
مطبق
[مُ بِ] (ع ص) پوشنده. (آنندراج). || جنون مطبق؛ دیوانگی پوشندهء عقل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جنون مطبق؛ دیوانگی پیوسته و متصل. مقابل جنون ادواری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جنون مطبق آن است که بیمار را فراگیرد و بی هوش سازد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). ||...
مطبق
[مُ بَ] (ع ص) حروف مطبق (علی بناء المفعول) صاد و ضاد و طاء و ظاء است. (منتهی الارب) (آنندراج). حروف مطبق حرفهایی هستند که در تلفظ آنها زبان به قسمت زبرین دهان (سقف دهان) متصل و منطبق شود. این حروف عبارتند از: «ص ض، ط. ظ.» (از معجم متن...
مطبق
[مُ بَ] (ع ص) پوشیده شده از سرپوش. || بر هم نهاده. || برهم پیچیده شده. || فراز آمده بر کاری. || شایسته و لایق و سزاوار. (ناظم الاطباء).
مطبق
[مُ طَبْ بِ] (ع ص) مرد رسا در امور. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد کارساز و رسای در امور. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || آن شمشیر که از هم بیفکند. (مهذب الاسماء). شمشیر که وقت زدن بر پیوندگاه رسد. || پیوسته و دایم. || بارانی که فراگیرد...