جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مصلی: (تعداد کل: 10)
مصلی
[مِ لا] (ع اِ) پای دام. (یادداشت مؤلف). پادام. ج، مصالی. (مهذب الاسماء).
مصلی
[مُ صَلْ لی] (ع ص) نمازگزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نمازکننده. (مهذب الاسماء). نمازگزارنده. (غیاث). نمازخوان. (یادداشت مؤلف). || درود بر نبی فرستنده. (آنندراج) (غیاث). صلوات فرستنده. درودخوان. (یادداشت مؤلف) :
مصلیاً علی النبی المصطفی.ابن مالک.
|| دومین اسب رهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام اسب دوم از ده اسبان که...
مصلیاً علی النبی المصطفی.ابن مالک.
|| دومین اسب رهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام اسب دوم از ده اسبان که...
مصلی
[مُ صَلْ لا] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج، مصلیات. (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن. (آنندراج) (غیاث). نمازگاه. (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نماز گزارند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدند مرا گفتند که نزدیک والدهء...
مصلی
[مُ صَلْ لا] (اِخ) عیدگاه شیراز. (ناظم الاطباء). عیدگاه شیراز که آن جای بغایت خوش و خرم و سیرگاه است. (از غیاث) (آنندراج). مصلا : با تنی چند از خاصان به مصلای شیراز بیرون رفت. (گلستان).
میان جعفرآباد و مصلا(1)
عبیرآمیز می آید شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار...
میان جعفرآباد و مصلا(1)
عبیرآمیز می آید شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار...
مصلی
[مَ لی ی](1) (ع ص) در آتش افکنده شده و بریان شده. (از اقرب الموارد). بریان شده و کباب شده و در آتش افکنده شده و برشته شده و سوخته شده. (ناظم الاطباء).
(1) - در ناظم الاطباء به ضم میم آمده، ولی با توجه به ضبط اقرب الموارد و قاعدهء...
(1) - در ناظم الاطباء به ضم میم آمده، ولی با توجه به ضبط اقرب الموارد و قاعدهء...
مصلی
[مِ لا] (ع اِ) پای دام. (یادداشت مؤلف). پادام. ج، مصالی. (مهذب الاسماء).
مصلی
[مُ صَلْ لی] (ع ص) نمازگزار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نمازکننده. (مهذب الاسماء). نمازگزارنده. (غیاث). نمازخوان. (یادداشت مؤلف). || درود بر نبی فرستنده. (آنندراج) (غیاث). صلوات فرستنده. درودخوان. (یادداشت مؤلف) :
مصلیاً علی النبی المصطفی.ابن مالک.
|| دومین اسب رهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام اسب دوم از ده اسبان که...
مصلیاً علی النبی المصطفی.ابن مالک.
|| دومین اسب رهان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). نام اسب دوم از ده اسبان که...
مصلی
[مُ صَلْ لا] (ع اِ) موضع نماز و دعا. ج، مصلیات. (ناظم الاطباء). نمازگاه و جای نماز گزاردن. (آنندراج) (غیاث). نمازگاه. (دهار). جای نماز. آن جای که در آن نماز گزارند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مصلا شود : چون حضرت خواجه از مصلی بیامدند مرا گفتند که نزدیک والدهء...
مصلی
[مُ صَلْ لا] (اِخ) عیدگاه شیراز. (ناظم الاطباء). عیدگاه شیراز که آن جای بغایت خوش و خرم و سیرگاه است. (از غیاث) (آنندراج). مصلا : با تنی چند از خاصان به مصلای شیراز بیرون رفت. (گلستان).
میان جعفرآباد و مصلا(1)
عبیرآمیز می آید شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار...
میان جعفرآباد و مصلا(1)
عبیرآمیز می آید شمالش.حافظ.
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار...