جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مشهود: (تعداد کل: 2)
مشهود
[مَ] (ع ص) حاضرشده. آنچه دیده شده و معاینه میگردد. (ناظم الاطباء). نمایان. هویدا. پیدا. پدیدار. رویاروی دیده شده. (یادداشت مؤلف).
- مشهود شدن؛ معاینه شدن :
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود(1) شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
|| آنچه بر او گواه شوند. (آنندراج).
- جرم مشهود؛ جرمی که...
- مشهود شدن؛ معاینه شدن :
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود(1) شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
|| آنچه بر او گواه شوند. (آنندراج).
- جرم مشهود؛ جرمی که...
مشهود
[مَ] (ع ص) حاضرشده. آنچه دیده شده و معاینه میگردد. (ناظم الاطباء). نمایان. هویدا. پیدا. پدیدار. رویاروی دیده شده. (یادداشت مؤلف).
- مشهود شدن؛ معاینه شدن :
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود(1) شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
|| آنچه بر او گواه شوند. (آنندراج).
- جرم مشهود؛ جرمی که...
- مشهود شدن؛ معاینه شدن :
گفتی که نعل بود در آتش نهاده ماه
مشهود(1) شد چو شد زن دودافکن از برش.
خاقانی.
|| آنچه بر او گواه شوند. (آنندراج).
- جرم مشهود؛ جرمی که...