جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسیلی: (تعداد کل: 2)
مسیلی
[مَ] (ص نسبی) منسوب به مسیل. رجوع به مسیل شود.
- دیر مسیلی؛ دیر بر گذرگاه سیل. کنایه است از دنیای فانی :
به حرمت شو، کز این دیر مسیلی
شود عیسی به حرمت، خر به سیلی.
نظامی (خسرو و شیرین ص 427).
- دیر مسیلی؛ دیر بر گذرگاه سیل. کنایه است از دنیای فانی :
به حرمت شو، کز این دیر مسیلی
شود عیسی به حرمت، خر به سیلی.
نظامی (خسرو و شیرین ص 427).
مسیلی
[مَ] (ص نسبی) منسوب به مسیل. رجوع به مسیل شود.
- دیر مسیلی؛ دیر بر گذرگاه سیل. کنایه است از دنیای فانی :
به حرمت شو، کز این دیر مسیلی
شود عیسی به حرمت، خر به سیلی.
نظامی (خسرو و شیرین ص 427).
- دیر مسیلی؛ دیر بر گذرگاه سیل. کنایه است از دنیای فانی :
به حرمت شو، کز این دیر مسیلی
شود عیسی به حرمت، خر به سیلی.
نظامی (خسرو و شیرین ص 427).