جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه مسیح: (تعداد کل: 22)

مسیح

[مَ] (ع ص، اِ) مرد بسیارجماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردی کثیرالجماع. (دهار). || مرد ممسوح نیم روی که چشم و ابرو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آن که یک چشم و یک ابرو نداشته باشد. (آنندراج) (غیاث) (دهار). نیمه روی ساده و مالیدهء ممسوح که چشم و حاجب ندارد. (منتهی...

مسیح

[مَ] (اِخ) نام دجال بدان جهت که شوم و نافرجام است یا نیمهء روی آن ممسوح که چشم و ابرو ندارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مِسّیح. (منتهی الارب). لقب دجال بدان جهت که دروغگوی است و یک چشم و یک ابرو ندارد. (آنندراج) (غیاث). دجال. (دهار). رجوع به دجال شود.

مسیح

[مَ] (اِخ) نام حضرت عیسی (ع) بدان جهت که متبرک آفریده شده. (ناظم الاطباء). لقب حضرت عیسی علیه السلام، زیرا که آن حضرت دوست حق بودند و از باعث تجرد اکثر به سیر و گشت می بودند. (آنندراج) (غیاث). عیسی علیه السلام. (دهار). لقب حضرت عیسی است که یکی از...

مسیح

[مَ] (اِخ) لقبی است که در تورات به کوروش پادشاه هخامنشی داده شده است. (از کتاب اشعیای نبی ج 1 ص 45 از یادداشت مرحوم دهخدا).

مسیح

[مَ] (اِخ) نام طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفرداتش از او نقل کند از جمله در کلمهء بنفسج.

مسیح

[مَ] (اِخ) مسیح کاشانی. رکن الدین مسعودبن نظام الدین علی. از شعرای دورهء صفوی است و اجدادش از شیراز به کاشان رفته اند. این شعر از اوست:
گر فلک یک صبحدم با من گران باشد سرش
شام بیرون میروم چون آفتاب از کشورش.
(از آتشکدهء آذر ص259) (ریاض العارفین).

مسیح

[مَ یَ] (ع اِ) ج، مَسایح. جای سیاحت. (یادداشت مرحوم دهخدا).

مسیح

[مِسْ سی] (ع ص) مرد بسیار سیر و سفر. (منتهی الارب). مَسیح. بسیار پیماینده و بسیار سفرکننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسیح در همین معنی شود.

مسیح

[مِسْ سی] (اِخ) نام دجال. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث). رجوع به دجال و مَسیح شود.

مسیح

[مُ سَیْ یَ] (ع ص، اِ) گلیم مخطط. || ملخ خجک دار. || راه فراخ که راههای کوچک در خود ظاهر و روشن داشته باشد. || گورخر بدان جهت که خط فاصل میان پهلو و شکم دارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).

مسیح

[مَ] (اِخ) ابن الحکم. نام طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت آرد از جمله در کلمات «عرعر» و «شونیز» و «دیاقود». (یادداشت مرحوم دهخدا). مسیح بن حکم به زمان عباسیان بود. او راست: کتاب «کناش». (از طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی از یادداشت مرحوم دهخدا).

مسیح

[مَ] (ع ص، اِ) مرد بسیارجماع. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردی کثیرالجماع. (دهار). || مرد ممسوح نیم روی که چشم و ابرو نداشته باشد. (ناظم الاطباء). آن که یک چشم و یک ابرو نداشته باشد. (آنندراج) (غیاث) (دهار). نیمه روی ساده و مالیدهء ممسوح که چشم و حاجب ندارد. (منتهی...

مسیح

[مَ] (اِخ) نام دجال بدان جهت که شوم و نافرجام است یا نیمهء روی آن ممسوح که چشم و ابرو ندارد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مِسّیح. (منتهی الارب). لقب دجال بدان جهت که دروغگوی است و یک چشم و یک ابرو ندارد. (آنندراج) (غیاث). دجال. (دهار). رجوع به دجال شود.

مسیح

[مَ] (اِخ) نام حضرت عیسی (ع) بدان جهت که متبرک آفریده شده. (ناظم الاطباء). لقب حضرت عیسی علیه السلام، زیرا که آن حضرت دوست حق بودند و از باعث تجرد اکثر به سیر و گشت می بودند. (آنندراج) (غیاث). عیسی علیه السلام. (دهار). لقب حضرت عیسی است که یکی از...

مسیح

[مَ] (اِخ) لقبی است که در تورات به کوروش پادشاه هخامنشی داده شده است. (از کتاب اشعیای نبی ج 1 ص 45 از یادداشت مرحوم دهخدا).

مسیح

[مَ] (اِخ) نام طبیب یا گیاه شناسی که ابن البیطار در مفرداتش از او نقل کند از جمله در کلمهء بنفسج.

مسیح

[مَ] (اِخ) مسیح کاشانی. رکن الدین مسعودبن نظام الدین علی. از شعرای دورهء صفوی است و اجدادش از شیراز به کاشان رفته اند. این شعر از اوست:
گر فلک یک صبحدم با من گران باشد سرش
شام بیرون میروم چون آفتاب از کشورش.
(از آتشکدهء آذر ص259) (ریاض العارفین).

مسیح

[مَ یَ] (ع اِ) ج، مَسایح. جای سیاحت. (یادداشت مرحوم دهخدا).

مسیح

[مِسْ سی] (ع ص) مرد بسیار سیر و سفر. (منتهی الارب). مَسیح. بسیار پیماینده و بسیار سفرکننده. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسیح در همین معنی شود.

مسیح

[مِسْ سی] (اِخ) نام دجال. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث). رجوع به دجال و مَسیح شود.

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.