جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسکنه: (تعداد کل: 6)
مسکنه
[مَ کَ نَ] (ع اِمص) اسم است از مسکین، به معنی فقر و ذل و ضعف. (از اقرب الموارد). بیچارگی. (دهار) (مهذب الاسماء). حاجت. مسکنت. و رجوع به مسکنت شود :... و ضربت علیهم المسکنه ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله... (قرآن 3/112) ... و ضربت علیهم الذله و المسکنه...
مسکنه
[مُ سَکْ کِ نَ] (ع ص) مسکنه. مؤنث مسکّن. ج، مسکنات.
مسکنه
[مُ سَکْ کِ نَ] (ع ص). مسکنه. آرام کننده.
- ادویهء مسکنه؛ داروها که در تسکین دردها به کار روند.
- ادویهء مسکنه؛ داروها که در تسکین دردها به کار روند.
مسکنه
[مَ کَ نَ] (ع اِمص) اسم است از مسکین، به معنی فقر و ذل و ضعف. (از اقرب الموارد). بیچارگی. (دهار) (مهذب الاسماء). حاجت. مسکنت. و رجوع به مسکنت شود :... و ضربت علیهم المسکنه ذلک بأنهم کانوا یکفرون بآیات الله... (قرآن 3/112) ... و ضربت علیهم الذله و المسکنه...
مسکنه
[مُ سَکْ کِ نَ] (ع ص) مسکنه. مؤنث مسکّن. ج، مسکنات.
مسکنه
[مُ سَکْ کِ نَ] (ع ص). مسکنه. آرام کننده.
- ادویهء مسکنه؛ داروها که در تسکین دردها به کار روند.
- ادویهء مسکنه؛ داروها که در تسکین دردها به کار روند.