جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسروقه: (تعداد کل: 4)
مسروقه
[مَ قَ] (ع ص) مسروقه. تأنیث مسروق. رجوع به مسروق و سرقت شود.
مسروقه
[مَ قَ] (ع ص) مسروقه. دزدیده. دزدیده شده. سرقت شده.
- اموال مسروقه؛ مالهای دزدیده شده.
- حروف مسروقه؛ حروف معدوله. حروفی که در نوشتن باشد و بر زبان نیاید. و رجوع به مدخل حروف مسروقه در ردیف خود شود.
|| خمسهء مسروقه؛ پنجهء دزدیده. اندرگاهان. مسترقه. پنج روز زائد بر سیصدوشصت روز...
- اموال مسروقه؛ مالهای دزدیده شده.
- حروف مسروقه؛ حروف معدوله. حروفی که در نوشتن باشد و بر زبان نیاید. و رجوع به مدخل حروف مسروقه در ردیف خود شود.
|| خمسهء مسروقه؛ پنجهء دزدیده. اندرگاهان. مسترقه. پنج روز زائد بر سیصدوشصت روز...
مسروقه
[مَ قَ] (ع ص) مسروقه. تأنیث مسروق. رجوع به مسروق و سرقت شود.