جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مسروق: (تعداد کل: 6)
مسروق
[مَ] (ع ص) دزدیده. (منتهی الارب). دزدیده شده. سرقت شده. ربوده. رجوع به سرقه و سرقت شود. || مسروق الصوت؛ آن که صدایش گرفته باشد. (از اقرب الموارد).
مسروق
[مَ] (اِخ) (احمد...) از مشایخ کبار خراسان. رجوع به احمد مسروق شود.
مسروق
[مَ] (اِخ) ابن أجدع بن مالک همدانی وادعی، مکنی به ابوعائشه. از زهاد تابعین و از اهالی یمن است. و چون فرزند ذکور نداشت و او را دختری به نام عائشه بود به ابوعائشه کنیت گرفت. پدر او اجدع مسلمانی گرفت و او در ایام خلیفهء اول وارد مدینه گشت...
مسروق
[مَ] (ع ص) دزدیده. (منتهی الارب). دزدیده شده. سرقت شده. ربوده. رجوع به سرقه و سرقت شود. || مسروق الصوت؛ آن که صدایش گرفته باشد. (از اقرب الموارد).
مسروق
[مَ] (اِخ) (احمد...) از مشایخ کبار خراسان. رجوع به احمد مسروق شود.