جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مزبق: (تعداد کل: 1)
مزبق
[مُ زَبْ بَ] (ع ص) مطلی به جیوه. سیم مزبق، نقرهء اندوده به جیوه. مزأبق. رجوع به مزأبق شود. || مجازاً آدم ریاکار و دورو. (یادداشت لغت نامه) :
رفت و رنگ زمانه پیش آورد
تا کشد خواجهء مزبق را.خاقانی.
رفت و رنگ زمانه پیش آورد
تا کشد خواجهء مزبق را.خاقانی.
قافیهیاب برای اندروید
با خرید نسخه اندرویدی قافیهیاب از فروشگاههای زیر از این پروژه حمایت کنید:
نرمافزار فرهنگ عروضی
گنجور
گنجور مجموعهای ارزشمند از سرودهها و سخنرانیهای شاعران پارسیگوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وبسایت گنجور اینجا کلیک کنید.
دریای سخن
نرمافزار دریای سخن کتابخانهای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم میداریم.