جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مربی: (تعداد کل: 5)
مربی
[مَ با] (ع اِ) جائی که در آن تربیت می کنند و می پرورانند. (ناظم الاطباء). پرورشگاه. (یادداشت مرحوم دهخدا).
مربی
[مُ] (ع ص) آن که به بیشی خرید نماید. (منتهی الارب) (آنندراج). من یأتی الرباء. (متن اللغه). || نعت فاعلی است از ارباء. (متن اللغه). رجوع به ارباء شود.
مربی
[مُ رَبْ با] (ع ص، اِ) پرورده. (مهذب الاسماء). تربیت کرده شده. پرورده شده. (غیاث اللغات). پروریده. تربیت کرده. برآمده. برآورده. (یادداشت مرحوم دهخدا). نعت مفعولی است از تربیت به معنی پروردن. رجوع به تربیت شود. || به ربّ پرورده. (منتهی الارب). عمل آورده با ربّ. (از متن اللغه). در...
مربی
[مُ رَبْ بی] (ع ص) پرورنده. تربیت کننده. پرورش دهنده : مربی الفضلا محب الاتقیا. (گلستان). یکی را شنیدم از پیران مربی که مریدی را میگفت. (گلستان).
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد یاد.حافظ.
|| آموزگار. استاد. پرورشگر. معلم. که عهده دار تعلیم و تربیت دیگران است...
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضییی به از او آسمان ندارد یاد.حافظ.
|| آموزگار. استاد. پرورشگر. معلم. که عهده دار تعلیم و تربیت دیگران است...
مربی
[مَ بی ی] (ع ص) پرورش داده شده و پرورده شده و افزون شده. (ناظم الاطباء).