جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه مرا: (تعداد کل: 4)
مرا
[مَ] (از « مَ »، مخفف «من» + را) من را. برای من. به من. مرا به دو صورت استعمال شده است: صورت مفعولی و صورت مسندالیهی. کلمهء مرکب «مرا» در شواهدی که به دسترس بود بدین معانی آمده است:
به من. با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر...
به من. با من :
کنون همانم و خانه همان و شهر...
مرا
[مِ] (از ع، اِمص) ستیزه. جدل. همسری. جدال. مراء. رجوع به مراء شود :
آن است مرا کز دل با من به مرا نیست
آنها نه مرا اند که با من به مرااند.
ناصرخسرو.
در کان دل من گهر از بهر گروهی است
پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.
ناصرخسرو.
بل مرا این مراست با...
آن است مرا کز دل با من به مرا نیست
آنها نه مرا اند که با من به مرااند.
ناصرخسرو.
در کان دل من گهر از بهر گروهی است
پاکیزه که بی هیچ مرا اند و مرااند.
ناصرخسرو.
بل مرا این مراست با...
مرا
[مِ] (از ع، اِمص) در این بیت از مسعودسعد ظاهراً به جای «مَرْیْ» استعمال شده است و آن دست و پا کوفتن اسب است به زمین :
نه این تازیان را مرا و چرا
نه این بختیان را نشاط کنام.مسعودسعد.
نه این تازیان را مرا و چرا
نه این بختیان را نشاط کنام.مسعودسعد.
مرا
[مِ] (اِ) دوستی. یاری.(1) || آفتاب(2). || جهان. عالم. || جرعه های مساوی. (ناظم الاطباء).
(1) - در بعض موارد با افادهء معنی تخصیص.
(2) - این معانی نه در مآخذ دیگر دیده شد و نه در شواهدی که به دسترس ما بود.
(1) - در بعض موارد با افادهء معنی تخصیص.
(2) - این معانی نه در مآخذ دیگر دیده شد و نه در شواهدی که به دسترس ما بود.